دلتنگیها ودلنوشته های احسان برای فرزان
عاشقانه های دل برای بهترین معشوق دنیا

صدف همیشگی زندگانی ام سلام!

سلام فرزان زیباونازنینم!امیدوارم که حالت خوب باشد ودرزندگی چیزی جزشادی وموفقیت نصیبت نشود.

هرچندکه این روزها برای احسانت بسیارسخت ونفسگیر میگذرد.امیدوارم تواینگونه غم سراغت نیاید.

 

 

یادش بخیر...!!!وقتی یاد خاطرات خوش روزهایی که باتوگذشت ..یادش بخیر آن روزها وشبهاییکه باتو

قرارمیگذاشتم. بعد دیدن تومهربان همیشه دوست داشتنی ام تمام وجودم سرشارازآرامش وشادی بود.

 

 

یادش بخیر شبهاییکه خسته و دیرازسرکاربه خانه برمیگشتم  تنهاوتنهابه عشق رویایی که همیشه آرزویش

راداشتم زودتربرسد آن ایامیکه توباشی درخانه مان. بیایم وعاشقانه نوازشت کنم وباهم کمی حرف بزنیم

وتوبرایم از حال واحوال آن روزکه برایت گذشت بگویی ومن نیزباتودردودل کنم.

 

 

فرزانه ام یادش بخیر آن صبحهای زودیکه شب قبلش خسته ودیرهنگام ازسرکاربرگشته بودم ولی تنها

عشق دیدن تو وبه بهانه رساندنت به سرکلاس وکار زودهنگام ازخانه بیرون میزدم وباکلی شادی وخوشحالی

ازاینکه معشوقه نازنینم راحتی برای لحظاتی ولوکوتاه خواهم دیدبه دنبال تومی آمدم.

 

ازطرفی وازهمه مهمتر

اینکه دلم راضی نمیشد آن صبح زود همسرعزیزترازجانم تنها ازخانه بیرون بزند...

یادش بخیر...وقتی خوشحالی وشادی رادر چشمانت میدیدم وحس میکردم باتمام وجود احوال روزگارباب میلت

بوده تمام غمهایم راازیاد میبردم.وبیشتراز همه وقتی که خودم دلیل شادشدنت شده بودم که دیگر هیچ..تمام خستگیهایم

ازمیان میرفت.

فرزان عزیزمتوتکستاره زندگانی من شدی وتمام وجودم راازآن خودنمودی .همه خوشیها وشادیها وهمه آنچه دلنشین

هست درکنارتوبرایم معناپیدامیکرد.بابودن تودر زندگانی ام شوروهیجان وتلاش وصف ناپذیری پیداکرده بودمومیخواستم

که تمامی پلها وسختیهاراباتلاش وموفقیت بپیمایم.چون توراداشتم.

 

واین باورباورراداشتم که عاشقانه هم رادوست داریم و

برای هم قوت قلب هستیم برای یکدیگر ارزش واحترام خاصی قایل هستیم

.این باورزندگانی من بود...

 

دلم میخواست که توهم پلهای موفقیت رایکی یکی طی کنی وکسیکه استوارازتودراین راه

حمایت میکند من باشم. فرزانه ام این باور من بود ...که میخواستم  توتنها فقط مانند خیلیهای دیگرکهفقط وفقط ازدواج

میکنند ودیگر هیچ... وازدواج برایشان میشود کوچه بن بستی برای نرسیدن به موفقیتها...نباشی.

 

 

وفعل ازدواج برایت گونه ای دیگرصرف شود....باورمن اینست که زن وشوهرچنان بایدبرای هم باشند که بازمان گذراگر

بازهم به زمان عقب بازگردند وپسرازدخترخاستگاری کرد دخترباکمال میل وبدون لحظه ای درنگ پاسخ دهد .

وبالعکس دخترنیزبگونه ای رفتارکرده باشد که بازهم پسر عاشقانه وباکمال میل همسرش راخواستگارباشد.

یادت هست که میگفتم هرازچندگاهی میخواهم بازتوراخواستگاری کنم؟؟؟؟

 

 

چقدربه عشق فراهم نمودن یک زندگی شیرین وآسوده باتواینطرف آنطرف تلاش میکردم...چقدراینطرف آنطرف تلاش برای

وام گرفتن داشتم ....

تنهاوتنهابه دلیل بودن اینکه تودرزندگانی ام بودی ومیخاستم باکمترین زمان تو هم دغدغه نداشتن یک سقف رانداشته باشی.

 

 

اینجابود که آمدم وباتومشورت نمودم تاکه آن امتیاز آپارتمان راخریداری کردیم. باچه تلاشی معوقه هارا سعی داشتم بدهیم

تاکه زودتر نیزصاحب یک خانه بشویم واین خانه باشد کانون عشق ومحبت ...دلم نمیخواست که تودغدغه اجاره نشینی را

داشته باشی ومن مصمم براین بودم که صاحبخانه باشیم..

این روزها معوقه ها پرداخت ودفترچه آن نیزباید بنام شود...دلم میخاست آن رابنام همسرعزیزم باشد...

امااین روزها دیگرهیچ شادی درزندگی نمیتوانم داشته باشم چون تمام باورهایم وشناختیکه ازعشق بدست آورده بودم شکست.

 

دیگرهیچ شادمانی هم ندارم ازباب اینکه صاحبخانه شوم چون آنچه مراشادمیکردبودنت درزندگی ام بود.

خدامیداند که چقدربرایم عزیزبودی وهنوزهم عزیز هستی باآنکه سخت مرا درخودوباورهایم شکستی.

خدامیداند فرزانه ام وقتیکه بتومیگفتم جزتونمیتوانم کسی رادوست داشته باشم واقعیت داشت.توخودمیدانستی که احسانت از

دروغ گفتن چقدرسخت بیزاراست.یادت باشد آن روزهای اول آشنایی ازتوچه خواستم؟وبتوگفتم که ازدروغ بیزارم.

برای همین است که میگویم نمیتوانم جزتوکس دیگری رانمیتوانم دوست داشته باشم.

 

چون وقتی به تومیگویم دوستت دارم

دیگرنمیتوانم به کس دیگراین رابگویم که دوستش دارم. چون بیشک به اودروغ گفته ام.چون تنهاوتنهاتورادوست دارم.

 

 

حال که روزگار وغرور بین مااینگونه چنین جدایی انداخته شایدباخودت بگویی اوهم باشخص دیگری ازدواج خواهد نمود.

 

 

ولی واقعیت چنین نخواهد بود. ولی امیددارم وآرزوبرایت که هرچه که خواهانش هستی ودوستداری به آن برسی فرزانه ام.

 

 

این روزهاکه واپسین روزهای سن27سالگی رانیزپشت سرمیگذارم ودوری وجدایی ازتو هم مرا سخت آزارمیدهد اینگونه

میگویم احسانیکه عاشقانه دوستدارآن بود که زود به زندگانی اش سروسامانی بدهد ویک زندگی شیرین رابرای همسرآینده اش

 

 

بسازد اکنون 28 سالگی را پست سرمیگذراند وازآن همه تب وتاب ودنیای عاشقانه ای که درذهنش همیشه میخاست بسازد

دوردوردورشده است وسهم ازاوعشق تنها همین بود وبس...وتنهادیگرباخاطراتیکه بافرزانه اش گذشت گذران عمرمیکند...

 

 

تابه کی؟؟؟معلوم نیست.امابیشک زمانیکه این خلوتکده دل به روزنشد آن روزیاآنشب پروژه نفس کشیدنش  به پایان رسیده است.

واما آخرین کلام  ازاحسان فرزان:فرزانه ام توقوت قلب همیشگی احسانت بوده ای واحسانت باتمام وجود دوستت داشت ودارد..

باآنکه شکستی....

هرچند که میدانم فرزانه این وبلاگ راهم مثل خود من که باغرورزیرپاگذاشت وبدجورشکست سرنمیزنه.ولی برای دلم نوشتم.

 

بیشتردلم ازآن میسوزدکه ازعقاید واعتقادات وآرزوهایم مطلع بودی وبرایت گفته بودم که باهم به کجادوست دارم برسیم.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

دو شنبه 24 تير 1392برچسب:, :: 10:6 ::  نويسنده : احسان

درباره وبلاگ

این وبلاگ برای کسیکه عاشقانه دوستدارش بودم وهستم هنوز!!!!وتمام وجودم ازآن اوشد راه اندازی شد. برای اوقاتیکه درکنارش نیستم ودلتنگش میشوم برایش مینویسم.ومیگویم که ان لحظات راکه درکنار ت نیستم ومحبتم رانثارت بنمایم بازهم دلتنگ توام ،قدم به دنیای مجازی بگذاروبدان که عاشقانه دلتنگ دیدارتو ام .بی بهانه بگویم نوشتن را دوست دارم بخاطر تو ای صدف زندگانی ام. اماافسوس ...که مرا شکست... من وباورهایم را... آنقدری که فکرمیکردم مرادوست دارد وبرایش ارزش دارم... نداشتم!!دوست داشتن من سبب گشت تا که....... اومرا به رایگان به غروری کاذب بفروشد... حرمتها شکسته شد ....وبی تردید برای شکستن حرمتها بدان شکل پشیمانی به همراه داشته است... حال آنچه که مانده است...یک دل شکسته ودنیایی غریب مانده است! دنیایی رنگین ازخاطراتیکه باهم داشتیم وارزوهاییکه دوست داشتم با هم به انهابرسیم ... شاید از احساسیکه من درقلب وتمام وجودم به او داشتم هیچگاه بحقیقت به یقین نرسید.شاید میگفت که دوست داشتن من را ازاعماق قلب به یقیین وباور رسیده است... اماگمان میکنم که .... فرزانه ام من به حال وهوای همان روزهای عاشقی اینجا می آیم وعاشقانه بازهم ازاحساسم مینویسم!!!!چون تمام دنیای احسانت بوده ای وهنوزهم آن اولینی !!!...این روزها وشبها وسال به سالی که برمن بگذشت با این باور که نبودنهایمان کنارهم باورشدنی نیست برمن بسیارسخت بگذشت... هنوزهم باورم نمیشود که چگونه رفتارشد با این دل احسانت...
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلتنگیها ودلنوشته های احسان برای فرزان و آدرس ehsanofarzan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 82
بازدید دیروز : 160
بازدید هفته : 242
بازدید ماه : 652
بازدید کل : 234920
تعداد مطالب : 248
تعداد نظرات : 64
تعداد آنلاین : 1

دریافت کد موزیک

وبسایت جامع یکتاتک