دلتنگیها ودلنوشته های احسان برای فرزان
عاشقانه های دل برای بهترین معشوق دنیا

خانم ها بخواننـد (۶۰ توصیـه همسرانـه)

 

نیازهای مردان و زنان در بعضی جهات مشابهند ولی از آنجا که مردان، مریخی و زنان، ونوسی هستند

 

در یکسری موارد نیز با یکدیگر تفاوت دارند. همه ما انسانها ذاتا دوست داریم مورد توجه و احترام قرار بگیریم.

 

اگر ما با نیازهای دو طرف آشنا باشیم مسلما روابطمان با همسرمان رو به بهبود می رود.

 

وقتی مردی از جانب همسرش مورد احترام قرار می گیرد، به تدریج سعی می کند تبدیل به شخص برتری شود.

 

احترام یکی از فاکتورهایی است که اغلب مردان به آن توجه بسیاری نشان می دهند. عشق و احترام برای یک

 

مرد تقریبا هم معنی است. بدون شک با انجام روش های زیر شگفت زده شده و شاهد نتایج باورنکردنی آن

 

خواهید بود:

 

۱. اجازه دهید متوجه شود چقدر وجودش برای شما اهمیت دارد.

 

۲. حتی اگر با شما مخالفت می کند، باز هم به صحبت های او گوش دهید.

 

۳. از او تقاضای کمک کنید.

 

۴. به او بگویید که او را دوست دارید و به وجودش افتخار می کنید.

 

۵. بگذارید برای خود سرگرمی داشته باشد.

 

۶. به او اعتماد داشته باشید.

 

۷. وقتی با هم بیرون می روید، درباره مشکلات صحبت نکنید.

 

۸. بر روی اعمال خوب او متمرکز شوید.

 

۹. به علایق او احترام بگذارید.

 

۱۰. وقتی به منزل برمی گردد، خوشحال باشید.

 

۱۱. اجازه دهید نیم ساعت بعد از کار استراحت کند.

 

۱۲. به هیچ یک از اعضای خانواده اجازه ندهید به او بی احترامی کند.

 

۱۳. در مقابل کسی که به او بی احترامی می کند بایستید.

 

۱۴. از تلاشی که برای زندگی تان می کند قدردانی کنید.

 

۱۵. در کارهای تان با او مشورت کنید.

 

۱۶. برای رسیدن به اهدافتان با هم برنامه ریزی کنید.

 

۱۷. بیش از اندازه کار نکنید، برای او نیز وقت بگذارید.

 

۱۸. اگر مرتکب اشتباهی شد، او را ببخشید.

 

۱۹. طوری رفتار کنید که به او نیاز دارید.

 

۲۰. تمام اوقات فراغت او را با کارهای منزل پر نکنید.

 

۲۱. مغرور نباشید و اشتباهات تان را بپذیرید.

 

۲۲. وقتی دچار استرس است او را آرام کنید.

 

۲۳. اگر مشغول صحبت با شماست، گوش کنید و با طرح چند سوال به او نشان دهید که کاملا به او توجه دارید.

 

۲۴. به خاطر زحمتی که می کشد از او سپاسگزاری کنید.

 

۲۵. به دلیل هر آنچه که هست به او افتخار کنید.

 

۲۶. حرف های تان را با عشق بیان کنید.

 

۲۷. وقتی با او هستید پرانرژی باشید.

 

۲۸. از او انتظار نداشته باشید تمام وقتش را برای انجام کارهای شما صرف کند.

 

۲۹. از اینکه فرد خوبی است ابراز خشنودی کنید.

 

۳۰. حتی در غیاب او، جلوی دیگران از او به خوبی یاد کنید.

 

۳۱. احساسات تان را با او در میان بگذارید ولی آن را به طور خلاصه بیان کنید.

 

۳۲. حداقل سه مورد از کارهای خوبش را به او گوشزد کنید.

 

۳۳. در مقابل دیگران به او افتخار کنید.

 

۳۴. صبح ها با او بیدار شوید حتی اگر مجبور نباشید زود بیدار شوید.

 

۳۵. در مواقع سختی پشتیبان او باشید.

 

۳۶. او را در هر شرایطی بپذیرید و هرگز از خود نرانید.

 

۳۷. وقتی عصبانی است به او گیر ندهید.

 

۳۸. به او کمک کنید به اهدافش برسد.

 

۳۹. به او کمک کنید عادات بدش را ترک کند.

 

۴۰. دیگران را با او مقایسه نکنید.

 

۴۱. از کارهایی که در منزل انجام می دهد، تشکر کنید.

 

۴۲. پیش از تصمیم گیری های مهم با او مشورت کنید.

 

۴۳. توانایی های او را دست کم نگیرید.

 

۴۴. حرفتان را مستقیم بزنید و از حاشیه رفتن بپرهیزید.

 

۴۵. حتی اگر از هم فاصله دارید، توجه تان را به او نشان دهید.

 

۴۶. با او دعوا و مشاجره نکنید.

 

۴۷. با او مودب و مهربان رفتار کنید.

 

۴۸. برای هر موضوعی او را سرزنش نکنید.

 

۴۹. وقتی کار اشتباهی می کند، به او نگویید: به تو گفتم اینطوری می شود!

 

۵۰. بر سر پول با او دعوا نکنید، او خود نسبت به این موضوع احساس مسئولیت می کند.

 

۵۱. با او به پیاده روی بروید.

 

۵۲. خوبی های او را بزرگ و بدی هایش را کوچک جلوه دهید.

 

۵۳. از او انتظار نداشته باشید بتواند فکر شما را بخواند، او این توانایی را ندارد.

 

۵۴. اگر می خواهید وسایل یا کاغذهایش را دور بیندازید، ابتدا از او بپرسید.

 

۵۵. به تناسب اندامتان اهمیت دهید.

 

۵۶. ظاهرتان را برای او بیارایید.

 

۵۷. اگر از دست او عصبانی هستید، با او قهر نکنید.

 

۵۸. بهترین دوست او باشید.

 

۵۹. تنها به خاطر وجود خودش به او عشق بورزید.

 

۶۰. با احترام با او رفتار کنید.

چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:, :: 19:11 ::  نويسنده : احسان

چرا حلقه ازدواج باید در انگشت دوم قرار گیرد؟

 

 ۱-ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید.

 

 ۲-چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید

 

 ۳- به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند

 

 ۴-سعی کنید انگشتان شصت را از هم جدا کنید. انگشت شصت نمایانگر والدین است. انگشت های شصت می توانند از هم جدا شوند زیرا تمام انسان ها روزی می میرند. به این صورت والدین ما روزی ما را ترک خواهند کرد.

 

 ۵-لطفا مجددا انگشت های شصت را به هم متصل کنید. سپس سعی کنید انگشت های دوم را از هم جدا نمائید. انگشت دوم (انگشت اشاره) نمایانگر خواهران و برادران هستند. آنها هم برای خودشان همسر و فرزندانی دارند. این هم دلیلی است که انها ما را ترک کنند.

 

 

 

۶ -اکنون انگشت های اشاره را روی هم بگذارید و انگشت های کوچک را از هم جدا کنید. انگشت کوچک نماد فرزندان شما است. دیر یا زود آنها ما را ترک می کنند تا به دنبال زندگی خودشان بروند.

 

 ۷-انگشت های کوچک را هم به روی هم بگذارید. سعی کنید انگشت های چهارم (همان ها که در آن حلقه ازدواج را قرار می دهیم) را از هم باز کنید. احتمالا متعجب خواهید شد که می بینید به هیچ عنوان نمی توانید آنها را از هم باز کنید. به این دلیل که آنها نماد زن و شوهری هستند که برای تمام عمر به هم متصل باقی می مانند. عشق های واقعی همیشه و همه جا به هم متصل باقی می

 

مانند. شصت نشانه والدین است انگشت دوم خواهر و برادر انگشت وسط خود شما انگشت چهارم همسر شما و انگشت آخر هم نماد فرزندان شما است.

 

 (برگرفته از اساطیر چینی)

 

دو شنبه 24 تير 1392برچسب:, :: 22:7 ::  نويسنده : احسان

صدف همیشگی زندگانی ام سلام!

سلام فرزان زیباونازنینم!امیدوارم که حالت خوب باشد ودرزندگی چیزی جزشادی وموفقیت نصیبت نشود.

هرچندکه این روزها برای احسانت بسیارسخت ونفسگیر میگذرد.امیدوارم تواینگونه غم سراغت نیاید.

 

 

یادش بخیر...!!!وقتی یاد خاطرات خوش روزهایی که باتوگذشت ..یادش بخیر آن روزها وشبهاییکه باتو

قرارمیگذاشتم. بعد دیدن تومهربان همیشه دوست داشتنی ام تمام وجودم سرشارازآرامش وشادی بود.

 

 

یادش بخیر شبهاییکه خسته و دیرازسرکاربه خانه برمیگشتم  تنهاوتنهابه عشق رویایی که همیشه آرزویش

راداشتم زودتربرسد آن ایامیکه توباشی درخانه مان. بیایم وعاشقانه نوازشت کنم وباهم کمی حرف بزنیم

وتوبرایم از حال واحوال آن روزکه برایت گذشت بگویی ومن نیزباتودردودل کنم.

 

 

فرزانه ام یادش بخیر آن صبحهای زودیکه شب قبلش خسته ودیرهنگام ازسرکاربرگشته بودم ولی تنها

عشق دیدن تو وبه بهانه رساندنت به سرکلاس وکار زودهنگام ازخانه بیرون میزدم وباکلی شادی وخوشحالی

ازاینکه معشوقه نازنینم راحتی برای لحظاتی ولوکوتاه خواهم دیدبه دنبال تومی آمدم.

 

ازطرفی وازهمه مهمتر

اینکه دلم راضی نمیشد آن صبح زود همسرعزیزترازجانم تنها ازخانه بیرون بزند...

یادش بخیر...وقتی خوشحالی وشادی رادر چشمانت میدیدم وحس میکردم باتمام وجود احوال روزگارباب میلت

بوده تمام غمهایم راازیاد میبردم.وبیشتراز همه وقتی که خودم دلیل شادشدنت شده بودم که دیگر هیچ..تمام خستگیهایم

ازمیان میرفت.

فرزان عزیزمتوتکستاره زندگانی من شدی وتمام وجودم راازآن خودنمودی .همه خوشیها وشادیها وهمه آنچه دلنشین

هست درکنارتوبرایم معناپیدامیکرد.بابودن تودر زندگانی ام شوروهیجان وتلاش وصف ناپذیری پیداکرده بودمومیخواستم

که تمامی پلها وسختیهاراباتلاش وموفقیت بپیمایم.چون توراداشتم.

 

واین باورباورراداشتم که عاشقانه هم رادوست داریم و

برای هم قوت قلب هستیم برای یکدیگر ارزش واحترام خاصی قایل هستیم

.این باورزندگانی من بود...

 

دلم میخواست که توهم پلهای موفقیت رایکی یکی طی کنی وکسیکه استوارازتودراین راه

حمایت میکند من باشم. فرزانه ام این باور من بود ...که میخواستم  توتنها فقط مانند خیلیهای دیگرکهفقط وفقط ازدواج

میکنند ودیگر هیچ... وازدواج برایشان میشود کوچه بن بستی برای نرسیدن به موفقیتها...نباشی.

 

 

وفعل ازدواج برایت گونه ای دیگرصرف شود....باورمن اینست که زن وشوهرچنان بایدبرای هم باشند که بازمان گذراگر

بازهم به زمان عقب بازگردند وپسرازدخترخاستگاری کرد دخترباکمال میل وبدون لحظه ای درنگ پاسخ دهد .

وبالعکس دخترنیزبگونه ای رفتارکرده باشد که بازهم پسر عاشقانه وباکمال میل همسرش راخواستگارباشد.

یادت هست که میگفتم هرازچندگاهی میخواهم بازتوراخواستگاری کنم؟؟؟؟

 

 

چقدربه عشق فراهم نمودن یک زندگی شیرین وآسوده باتواینطرف آنطرف تلاش میکردم...چقدراینطرف آنطرف تلاش برای

وام گرفتن داشتم ....

تنهاوتنهابه دلیل بودن اینکه تودرزندگانی ام بودی ومیخاستم باکمترین زمان تو هم دغدغه نداشتن یک سقف رانداشته باشی.

 

 

اینجابود که آمدم وباتومشورت نمودم تاکه آن امتیاز آپارتمان راخریداری کردیم. باچه تلاشی معوقه هارا سعی داشتم بدهیم

تاکه زودتر نیزصاحب یک خانه بشویم واین خانه باشد کانون عشق ومحبت ...دلم نمیخواست که تودغدغه اجاره نشینی را

داشته باشی ومن مصمم براین بودم که صاحبخانه باشیم..

این روزها معوقه ها پرداخت ودفترچه آن نیزباید بنام شود...دلم میخاست آن رابنام همسرعزیزم باشد...

امااین روزها دیگرهیچ شادی درزندگی نمیتوانم داشته باشم چون تمام باورهایم وشناختیکه ازعشق بدست آورده بودم شکست.

 

دیگرهیچ شادمانی هم ندارم ازباب اینکه صاحبخانه شوم چون آنچه مراشادمیکردبودنت درزندگی ام بود.

خدامیداند که چقدربرایم عزیزبودی وهنوزهم عزیز هستی باآنکه سخت مرا درخودوباورهایم شکستی.

خدامیداند فرزانه ام وقتیکه بتومیگفتم جزتونمیتوانم کسی رادوست داشته باشم واقعیت داشت.توخودمیدانستی که احسانت از

دروغ گفتن چقدرسخت بیزاراست.یادت باشد آن روزهای اول آشنایی ازتوچه خواستم؟وبتوگفتم که ازدروغ بیزارم.

برای همین است که میگویم نمیتوانم جزتوکس دیگری رانمیتوانم دوست داشته باشم.

 

چون وقتی به تومیگویم دوستت دارم

دیگرنمیتوانم به کس دیگراین رابگویم که دوستش دارم. چون بیشک به اودروغ گفته ام.چون تنهاوتنهاتورادوست دارم.

 

 

حال که روزگار وغرور بین مااینگونه چنین جدایی انداخته شایدباخودت بگویی اوهم باشخص دیگری ازدواج خواهد نمود.

 

 

ولی واقعیت چنین نخواهد بود. ولی امیددارم وآرزوبرایت که هرچه که خواهانش هستی ودوستداری به آن برسی فرزانه ام.

 

 

این روزهاکه واپسین روزهای سن27سالگی رانیزپشت سرمیگذارم ودوری وجدایی ازتو هم مرا سخت آزارمیدهد اینگونه

میگویم احسانیکه عاشقانه دوستدارآن بود که زود به زندگانی اش سروسامانی بدهد ویک زندگی شیرین رابرای همسرآینده اش

 

 

بسازد اکنون 28 سالگی را پست سرمیگذراند وازآن همه تب وتاب ودنیای عاشقانه ای که درذهنش همیشه میخاست بسازد

دوردوردورشده است وسهم ازاوعشق تنها همین بود وبس...وتنهادیگرباخاطراتیکه بافرزانه اش گذشت گذران عمرمیکند...

 

 

تابه کی؟؟؟معلوم نیست.امابیشک زمانیکه این خلوتکده دل به روزنشد آن روزیاآنشب پروژه نفس کشیدنش  به پایان رسیده است.

واما آخرین کلام  ازاحسان فرزان:فرزانه ام توقوت قلب همیشگی احسانت بوده ای واحسانت باتمام وجود دوستت داشت ودارد..

باآنکه شکستی....

هرچند که میدانم فرزانه این وبلاگ راهم مثل خود من که باغرورزیرپاگذاشت وبدجورشکست سرنمیزنه.ولی برای دلم نوشتم.

 

بیشتردلم ازآن میسوزدکه ازعقاید واعتقادات وآرزوهایم مطلع بودی وبرایت گفته بودم که باهم به کجادوست دارم برسیم.

 

دو شنبه 24 تير 1392برچسب:, :: 10:6 ::  نويسنده : احسان

کوچیک که بودیم ، میگفتن همه رو دوست داشته باشید …

حالا که بزرگ شدم و یکی رو دوست دارم ، میگن فراموشش کن …

یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 23:10 ::  نويسنده : احسان

مرد است دیگر…
گاهی تند می شود، گاهی عاشقانه می گوید…
مرد است دیگر…
غرورش آسمان و دلش دریاست…
تو چه می دانی از بغض گلو گیر کرده یک مرد؟!
تو چه می دانی که چشمانت دنیای او شده…
تو چه می دانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبردارد و بالشش؟!
مرد را فقط مرد می فهمد و مرد…

 

قلم را روی کاغذ می گذارم...........برایت چند خطی می نگارم
به نام خالق وصل و جدایی...........به نام نامی پروردگــــــــارم

سلام ای نازنین بی وفایم...........سلامت هستی ای زیبا نگارم

اگر چه بینهایت دوری ازمن...........تو را تا بینهایت دوست دارم

نمی دانم کجا و در چه کاری...........نمی دانی کجا و در چه کارم

فقط امید وارم شاد باشی...........نه چون من که هزاران غصه دارم

اگر از حال من خواهی غمینم...........از آن روزی که رفتی بی قرارم

دگر خشکیده اشک دید گانم...........برای گریه اشکی هم ندارم

از آن روزی که رفتی تیره گشته...........تمام لحظه های روزگارم

لباس تیره بر تن می کنم چون...........برای مرگ عشقم سوگوارم

پس از تو روی لب لبخند مرده...........چو مجنون اسب ماتم را سوارم

تو را در خواب می بینم دمادم...........که با تو در کنار چشمه سارم

ولی از خواب برخیزم چو بی تو...........تصور می کنم بر تل خارم

برایت می نویسم تا بدانی...........حکایت های چشم اشکبارم

تمام اهل عالم را خبر کن...........که من دیوانهء چشمان یارم

خبر کن تا همه حالم ببینند...........مگر سنگم که تاب غصه آرم

تو احوال مرا از قاصدک پرس...........که او آگه بود از حال زارم

پس از تو روزن نوری ندیدم...........میان دخمهء تاریک و تارم

غمت همچون طنابی گشته لیلا...........مرا آویخته بر چوب دارم

در آخر آرزویم شادی توست...........تو را دست خدایم می سپارم

چرا اصلا برایت می نویسم...........منی که پیش تو ارزش ندارم

چو می دانم نخوانی نامه ام را...........من آن را لای دفتر می گذارم

یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 22:45 ::  نويسنده : احسان

سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

گفت:لنا جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟

لنا با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو

دیدی که بهت بگه عشق چیه؟

معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم

لنا گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید

و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم

با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص

دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین

عهدی عمل کنه. گریه های شبانه و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم

خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...

من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش

فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای

عشنگی بود sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب

بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری

برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت

خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم

بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو بهخاطرش از دست بدی عشق

یعنی از هر چیزو هز کسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد

باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم

موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این

مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست

عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو

می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می

کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم

که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم

بخاطر من برو ... و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق یعنی

حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راححتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع

غشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم

اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام

فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم و دارم

من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما

توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من

زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش

دوستدار تو (ب.ش)

لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خب خانم معلم

گمان می کنم جوابم واضح بود

معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی

لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم

مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا برای مراسم ختم یکی

از بستگان

لنا بلند شد و گفت: چه کسی ؟

ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان

دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد

آره لنای قصه ی ما رفته بود رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...

لنا همیشه این شعرو تکرار می کرد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ آغاز کسی باش که پایان تو باشد

یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 22:43 ::  نويسنده : احسان

چه زیباست به خاطر تو زیستن

 

چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن و به پای تو سوختن...

 

چه غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن وبه عشق و دنیای تو نرسیدن...

 

ای کاش میدانستی بدون تو و به دور از دستان مهربانت چه تلخ است


 

 

یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 22:33 ::  نويسنده : احسان
هنگامی که خدا زن را آفرید به من گفت: این زن است. وقتی با او روبرو شدی، مراقب باش که ... اما هنوز خدا جمله اش را تمام نکرده بود که شیخ سخن او را قطع کرد و چنین گفت: بله وقتی با زن روبرو شدی مراقب باش که به او نگاه نکنی. سرت را به زیر افکن تا افسون افسانة گیسوانش نگردی و مفتون فتنة چشمانش نشوی که از آنها شیاطین میبارند. گوشهایت را ببند تا طنین صدای سحر انگیزش را نشنوی که مسحور شیطان میشوی. از او حذر کن که یار و همدم ابلیس است. مبادا فریب او را بخوری که خدا در آتش قهرت میسوزاند و به چاه ویل سرنگونت میکند مراقب باش.... و من بی آنکه بپرسم پس چرا خداوند زن را آفرید، گفتم: به چشم. شیخ اندیشه ام را خواند و نهیبم زد که: خلقت زن به قصد امتحان توبوده است و این از لطف خداست در حق تو. پس شکر کن و هیچ مگو.... گفتم: به چشم. در چشم بر هم زدنی هزاران سال گذشت و من هرگز زن را ندیدم، به چشمانش ننگریستم، و آوایش را نشنیدم. چقدر دوست میداشتم بر موجی که مرا به سوی او میخواند بنشینم، اما از خوف آتش قهر و چاه ویل باز میگریختم. هزاران سال گذشت و من خسته و فرسوده از احساس ناشی از نیاز به چیزی یا کسی که نمیشناختم اما حضورش را و نیاز به وجودش را حس می کردم . دیگر تحمل نداشتم . پاهایم سست شد بر زمین زانو زدم، و گریستم. نمیدانستم چرا؟ قطره اشکی از چشمانم جاری شد و در پیش پایم به زمین نشست... به خدا نگاهی کردم مثل همیشه لبخندی با شکوه بر لب داشت و مثل همیشه بی آنکه حرفی بزنم و دردم را بگویم، میدانست. با لبخند گفت: این زن است . وقتی با او روبرو شدی مراقب باش که او داروی درد توست. بدون او تو غیرکاملی . مبادا قدرش را ندانی و حرمتش را بشکنی که او بسیار شکننده است . من او را آیت پروردگاریم برای تو قرار دادم. نمیبینی که در بطن وجودش موجودی را میپرورد؟ من آیات جمالم را در وجود او به نمایش درآورده ام. پس اگر تو تحمل و ظرفیت دیدار زیبایی مطلق را نداری به چشمانش نگاه نکن، گیسوانش را نظر میانداز، و حرمت حریم صوتش را حفظ کن تا خودم تو را مهیای این دیدار کنم... من اشکریزان و حیران خدا را نگریستم. پرسیدم: پس چرا مرا به آتش قهر و چاه ویل تهدید کردی ؟! خدا گفت: من؟!! فریاد زدم: شیخ آن حرفها را زد و تو سکوت کردی. اگر راضی به گفته هایش نبودی چرا حرفی نزدی؟!! خدا بازهم صبورانه و با لبخند همیشگی گفت: من سکوت نکردم، اما تو ترجیح دادی صدای شیخ را بشنوی و نه آوای مرا ... و من در گوشه ای دیدم شیخ دارد همچنان حرفهای پیشینش را تکرار میکند ... باید گاهی سکوت کنیم ، شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد ...
جمعه 21 تير 1392برچسب:, :: 16:6 ::  نويسنده : احسان

بنام خدای  آسمانها

روزگاری بود که مهربان دوستداشتنی ام رادیدم وقلبم رابه رسم این دلبری تمام وکمال تقدیم اونمودم.

وبرای عمری عاشقانه عاشق معشوق نازنینم گشتم وبه رسم این عاشقی اینگونه گشت که دیگرجزعشق

فرزان عزیزم به این قلب راه نیابد......................

حال که روزگاربطورغریب بادلم اینگونه ,واینچنین کرد که تنها باشم وفرزانه ام رادرکنارتکتک لحظات نداشته

باشم وتنها سهم من اززندگی باعشق دنیایی خاطره وتنهاهمین خلوتکده دل بافرزان باشد پس تارمانیکه جان دارم

ومیتوانم این وبلاگ راادامه خواهم داد.......................نمیدانم تاکدامین روز وکدامین لحظه طاقت نداشتنش ونبودش درکنارم راداشته باشم....بیشک روزیکه دیگراین وبلاگ به روزنشد بدانید که آن روز,روزمرگ احسانش فرارسیده...........

افسوس که هیچگاه ندانست چقدربرایم عزیز ودوستداشتنی  بوده..................................

وروزگاراینگونه گشت برایم وسهم من هم ازاین عاشقی  همین بود ..............................

پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:, :: 12:26 ::  نويسنده : احسان
پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:, :: 19:51 ::  نويسنده : احسان

فقط شوهران بخوانند

 

اینجا مقرراتی آمده که منتظرش بودید، مقرراتی که شاید کسی به شما گوشزد نکرده باشد و یا فراموشتان شده باشد، ولی به نوعی منجی زندگی مشترکتان محسوب می گردد.

 

هیچ وقت پدرت، تو رو ننشونده که بهت بگه: “پسرم، وقتی ازدواج کردی، گاهی باید از کنترل تلویزیون بگذری”

دوستای متأهلت هیچ وقت تو رو کناری نکشیدن که بگن : “وقتی ازدواج کردی دیگه مجرد نیستی پس برائ پنج شنبه و جمعه با دوستات قرار نگذار” .

هیچکس بهت نگفته که زندگی با جنس مخالف، قاعده و قانون داره. فراموش کردن یه سالگرد عروسی، گناه کبیره زندگی زناشوییه. اگه بشه با رعایت یک سری نکات یک کانون پر مهر و مصفا ساخت، چرا تنش؟ که زندگی به کام هر دو تلخ بشه.(نگران نباشید با همسرانتان هم حرف دارم)

 

مقررات رو می گم، عمل کن تا ببینی متقابلا چقدر همسرت برات مایه می ذاره.

_ یک اسباب برقی خانگی، هدیه نیست. ماکروفر یه ابزاره. تو ابزار رو دوست داری و اون هدیه رو.

_ «آنچه را برائ دیگران بپسند، که خودشان می پسندند» این ضرب المثل قدیمی رو که میگه هر چه برائ خود می پسندی، برائ دیگران بپسند را فراموش کن.

_ عذر خواهی کن.چرا؟ چون کار اشتباهی کردی ولی هنوز نمی دانی چه کاری.

_ کنترل تلویزیون نشان مردانگی شما نیست

_ عاشق قدرتی میدانم. ولی معنی زندگی زناشویی سهیم شدنه و معنیش اینه که گاهی بذاری اون کنترل رو دست بگیره و تصمیم بگیره چی تماشا کنین.

_ مثل روزهای اول باش. گاهی در ماشین رو براش باز کن، در بدو ورود ببوسش و یه شاخه گل بده، متوجه آرایشی که برات کرده باش. یک کم براش خرج کن تا ببینی چه قدر برات خرج می کنه.

_ بگذار ابزار قدرت شما را ببیند حالا این فرصتیه تا مردونگی حقیقی خودتو نشون بدی. یک کار فنی منزل را انجام بده. شیری را که داره چکه می کنه درست کن، ترانس مهتابی رو که داره پرت پرت می کنه رو عوض کن. بسیار خوبه که کفایت و مردانگیت رو هر از گاهی نشون بدی و باورت کنه.

_ مهمون کن. یک روز جمعه، بساط منقل کباب پز رو به راه بینداز و محیط خونه رو با صفا کن.

_ کلیشه ای نباش.همیشه سر سفره آماده ننشین. غذاها خود به خود سر میز ظاهر نمی شوند، یه نفر هست که اونها رو اونجا می ذاره و اون یه نفر می تونی تو باشی.

_ همکاری کن .وقتی می خواهید از خانه خارج برید، قبول کن که اون بیش از تو کار داره که انجام بده. پس اونطوری قدم نزن، در پوشاندن لباس بچه ها کمکش کن، کولر و چراغها رو خاموش کن

_ مرتب دوش بگیر.تو یه مردی، عرق می کنی و بوی بد می دی. قبول کن.

_ وسایلتو جمع و جور کن.خیلی زشته منظره پیژامه ای روی زمین با دو جای پا، یا پیراهن روی مبل.

_ راه را بپرسید. گم شدی، بپذیر. درسته که بالاخره می رسی؟ درست، ولی بالاخره برائ رسیدن زمان دیری است.

_ در صورت تأخیر تلفن بزن. آخه اون دوستت داره و غذا نخورده و منتظره تا در کنارت باشه!

_ واقعا گوش کنید. این کار یعنی گوش دادن به حرفهایی که میگه و فهمیدن آنها. نمی خواد بسیار راه حل بهش نشون بدی یا انتقاد کنی ، احساساتش را فقط از کلامش متوجه باش.

_ تاریخ های کلیدی رو به خاطر بسپار.یا در تقویمت یادداشت کن و نشون بده که به یاد داری.

_ خرید های بعضی کارهای منزل را هفتگی یا ماهیانه ، با هم و تفریحی انجام دهید.

_ عذر مردانه نیار. نگو « من یه مرد هستم، پس نمی تونمفلان کار رو بکنم » به طور مثال بچه بیارم، حمام زایمان بگیرم، بچه شیر بدم. بسیار خوب، کسی هم ازت نخواست. ولی می تونی که هدیه ای برائ حمام زایمان انتخاب کنی، یا شب شیر کمکی رو با شیشه به بچه بدی.

_ تقسیم کردن کارهای خونه این نیست که آشغالها رو ببری خارج و منتظر شنیدن « ممنون » باشی.

_ از جاتون بلند شوید.فکر نکن وقتی از روی لیست خانم خرید می کنی، خریدهای مغازه رو جابجا می کنی، آشغالها رو دم در می گذاری ، لطف می کنی. اینا اسمشون زندگیه. تو هم یه بازیگری نه یه تماشاگر.

_ این طور نباشه که فقط کف بزنی.

_ سیگار نکش یا لااقل خارج از منزل بکش ، راستی بوی سیگار دهانت را چکار می کنی!

_ گاهی اوقات باید یه دوست رو، روی محراب ازدواج قربانی کرد .ممکنه کسی باشه که تو بهش توجه داری ولی رفتارش همسرتو می رنجونه.

_ بیش از حد انتظار او، به خودت رسیدگی نکن.

_ حتی یک شوخی بیجا با زنان دیگر نکنید. اگر نمی تونید بفهمید از این حالت چقدر خانمتون می رنجه می تونید یکبار نقشتون رو در این مورد عوض کنید. تا ببینید چقدر این عادت ناپسند و مخرب است.

_ سبب عاشق شدنتان را به خاطر بسپارید. هر از چند گاهی، وقتی از دست او ناراحت و عصبانی هستی، یه قدم به عقب بردار. زنی که عاشقش شدی رو بخاطر بیار. همون زن، تو اتاق بغلی نشسته، اون که باهاش ازدواج کردی. او منتظرته.

_ سعی نکنید زنتان را تغییر دهید.او یه شخصه نه یه شیء. سعی نکن یک کمی بهش اضافه، یا کم کنی. تو با تغییر خودت می تونی به کمال او کمک کنی.

_ فی البداهه باشید.اون رو با چیزهای کوچک غافلگیر کن: شام، هدیه، یه کارت ناقابل. اون فقط می خواد بدونه که به او فکر می کنی و احساسش می کنی.

_ دست هم رو بگیرید و تو چشماش با مهربانی نگاه کنید و از اینکه در کنارتون هست احساس رضایت کنید. این کار احساس خوبی به هر دوی شما می ده.

_ از الفاظ خودمانی استفاده کنید. اون رو با اسامی عاشقانه مثل عزیزم، خانومم صدا کن.

_ بسیاری یا کم هدیه ندهید.

_ گاهی اولین ملاقاتتون رو یاد آوری کنید. روزهای شیرین آغاز ازدواج رو .شیک و پیک کن، در ماشین رو براش باز کن، با هم به رستوران بروید، بهش بگو چقدر دوستش داری.

_ به زنتان بنازید.چرا که نه؟ اینو به تمام دنیا بگید. یا لااقل تو جمع خانواده پدری خودتون یا اون ابراز تشکر و قدردانی از زنتان بکنید.

_ ی زمانی را تنها و بدون دیگران بگذرانید و به تفریح بروید.

_ از همون اول حقیقت رو بگید.صادق باشید و راستگو. طرف حسابتون رقیب نیست، شریک زندگیتونه.

_ هماهنگ شوید. گاهی روابط زناشویی ناهماهنگ میشه. کمی موضع خودتو عوض کن. تو می خواهی کاری کنی ولی اون نمی خواد. خوب نکن. فقط ریتم رو عوض کن.مهم انجام هر کاریه که با هم انجام بدید.

_ دعوا پیش می آید.دعوا بین کسانی اتفاق می افته که به هم اهمیت می دن. دعواها آخر دنیا نیستند.

_ وقتی دعوا میکنی می بازی. برائ برنده شدن در دعواهای زناشویی پاداشی وجود نداره. در حقیقت، بُرد بدتر از باخته. بباز و برو با زندگیت حال کن.

 

_ هیچ وقت راجع به سیاست مجادله نکنید. فکر می کنید سیاستمدارا در مورد شما بحث می کنند.

_ عصبانی نمانید. فردا که بهش فکر کنی می بینی آنقدرها هم ارزش عصبانیت رو نداشته.

_ آشتی کنید. این تنها بخش خوب دعوا کردنه. این لذت رو از دست نده.

_ بوسه شب بخیر رو فراموش نکنید. این کار رو بدون استثنا انجام بده.

_ بچه داشته باشید.زندگی رو وزین می کنه و معنا می ده. پیش بچه ها از مادرشون قدردانی و تشکر کنید و بگویئد که چقدر خانم خوبی دارید. احساستون رو به بچه هاتون نشون بدید.

_ عکس بگیرید. یادآوری قبل بهتر از آنچه که واقع شده بود، هست. شاید واقعا خوب بوده و تو قدر ندانستی.

_ تکامل پیدا کنید. به قبل نچسبید، تغییر کنید، با هم ادامه بدید، تکامل پیدا کنید. بگذارید او از شما راحت انتقاد کنه. اگه اشتباه کنه از شما کم نمی شه و اگه درست بگه بر شما افزوده میشه.

 

_ پرستار خوبی باشید. در بیماری هر مراقبتی رو که او از تو می کرده رو ازش بکن. درسته اون به تنهایی می تونه ولی اگر درکنارش باشی ، یه احساس خوشایندی از دوست داشته شده بهش دست میده.

_ با هم مسن شوید. یه روز که بسیار زود می رسه، احساس پیری خواهی کرد. کی دلش می خواد این دوران رو به تنهایی پشت سر بذاره؟

_ «ما» باشید نه «من».

_ زندگی زناشویی آسان نیست، سعی کنید. تسلیم شدن آسونه. باید سعی کنی. چرا؟ چون ارزشش رو داره.

_ تفریح کردن رو فراموش نکنید. در کشاکش زندگی گم نشید.

_ یادت باشه، وقتی همسرت از تو و از زندگی راضی باشه، کاری می کنه تا تو هم از او و از زندگی راضی باشی.

 

جمعه 7 تير 1392برچسب:, :: 8:22 ::  نويسنده : احسان

ممکن است تا به حال هزاران مرتبه این ضرب المثل را شنیده باشید که هر مردی فقط در حالتی به مرتبه های عالی می رسد که زنی کاردان و مناسب در کنارش باشد.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

مطمئناً شما خیلی کارها را می توانید خودتان انجام دهید، اما یک سیستم پشتیبانی قوی می تواند بیشتر به شما کمک کند. و این پشتیبانی می تواند از داخل زندگی خودتان سرچشمه بگیرد. چنین همسری چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟

 

او باید شخصیت خودش را داشته باشد

اگر شخصیت حمایت کننده و مثبتی داشته باشد، می تواند شخصیت شما را هم تقویت کند. این به آن معنی نیست که او نمی تواند فرد مستقلی برای خود باشد. ممکن است بگویید من از زنان مستقل خوشم می آید. اما یک زن مستقل هم باید طوری رفتار کند که شما احساس مرد بودن کنید نه کم تر از آن.ممکن است بپرسید که من چرا به جای دادن درس هایی راجع به قدرت و ثروت، با شما در مورد این مسائل صحبت می کنم.

اما مسئله ای که نباید فراموش کنید این است که داشتن یک همسر خوب به اندازه همه اینها مهم است. زیرا با داشتن یک همسر کاردان در کنارتان، بخت و اقبالتان برای پول درآوردن بیشتر خواهد شد. این یکی از درس های مهم در تجارت است که خیلی از مردها هیچوقت یاد نمی گیرند.

زن خوب و کاردان به که می گویند؟

یک زن خوب کسی است که شما را دوست داشته باشد، از شما حمایت کند، در عین حال که مدیریت خانه را هم انجام می دهد و بتواند خطاهای شما را ببخشد. او فردی باهوش، فهمیده و خوش قلب است که هیچ نشانی از خود خواهی ندارد. او باید به شما اختیار کامل داده و قدرتمندتان کند. اگر زیبا هم باشد که دیگر هیچ. اگر با همچنین زنی برخورد کردید، حتماً از او خواستگاری کنید.

در مورد زنانی که فقط به خودشان فکر می کنند، همیشه عقایدشان را بیان می کنند و یا شما را خوار و خفیف می کنند بسیار محتاط باشید. چون به اندازه کافی دشمن در زندگی دارید، دیگر نیازی نیست یکی را هم در خانه نگه دارید. در ضمن شما به فردی که دائماً در حال رقابت است هم نیازی ندارید چون به اندازه کافی در زندگی کاریتان با چنین افرادی رو به رو می شوید.

زنان حریص کاری نمی کنند مگر اینکه شما را نابود کنند

حساب بانکی تان را خالی می کنند و به شما احساس یک مرد ورشکسته را می دهند. پس چرا به سمت انسان های مادی، سطحی نگر مثل این ها بروید؟

نکته آخر اینکه به خاطر داشته باشید که نمی توانید یک زن خوب و کاردان را گوشه خیابان پیدا کنید. این یک کم شانس می خواهد. پس اگر نتوانستید زن خوب پیدا کنید، حداقل یکی را پیدا کنید که بد نباشد.

 

یک همسر خوب باید قبل از هر چیز از مردش حمایت کند. این حمایت هم عاطفی است و هم دنیایی. یک همسر خوب می داند که پخش کردن مسائل خصوصی زندگیش اصلاً کار درستی نیست و باید رازدار باشد

همسر شایسته همسری است که شما را تا انتهای راه در خوشی و ناخوشی یاری کند و برای شما بهترین دوست باشد.

 

 

 

نقش مادر

مادر بودن خیلی مهم است. مادر موجودی مقدس است. او باید توانسته باشد احترام شوهر و فرزندانش را جلب کرده باشد. به همین دلیل است که وقتی می خواهید ازدواج کنید، دعای مادر باید حتماً پشت سرتان باشد.

همیشه قدرتمندتر خواهیم شد!

یک مرد زمانی قدرتمند تر خواهد شد که زنی او را قدرتمند کند. اگر چنین زنی پیدا کردید، دورش حصاری بکشید، با او ازدواج کنید، تشکیل خانواده بدهید و... زیرا زن کاردان و وفادار شما را تا بالاترین ها می برد.

 

جمعه 7 تير 1392برچسب:, :: 8:11 ::  نويسنده : احسان

تست زناشویی: اهل جنگ هستید یا صلح

سوال 1: کاملا موافق 5 نمره، موافق 4 نمره، بی‌تفاوت 3‌نمره، مخالف 2 نمره و کاملا مخالف یك نمره

سوال 2: کاملا موافق یك نمره، موافق 2 نمره، بی‌تفاوت 3‌نمره، مخالف 4 نمره و کاملا مخالف 5 نمره

سوال 3: کاملا موافق یك نمره، موافق 2 نمره، بی‌تفاوت 3‌نمره، مخالف 4 نمره و کاملا مخالف 5 نمره

سوال 4: کاملا موافق 5 نمره، موافق 4 نمره، بی‌تفاوت 3‌نمره، مخالف 2 نمره و کاملا مخالف یك نمره

سوال 5: کاملا موافق یك نمره، موافق 2 نمره، بی‌تفاوت 3‌نمره، مخالف 4 نمره و کاملا مخالف 5 نمره

 

سوال 6: کاملا موافق یك نمره، موافق 2 نمره، بی‌تفاوت 3‌نمره، مخالف 4 نمره و کاملا مخالف 5 نمره

سوال 7: کاملا موافق 5 نمره، موافق 4 نمره، بی‌تفاوت 3‌نمره، مخالف 2 نمره و کاملا مخالف یك نمره

سوال 8: کاملا موافق یك نمره، موافق 2 نمره، بی‌تفاوت 3‌نمره، مخالف 4 نمره و کاملا مخالف 5 نمره

سوال 9: کاملا موافق یك نمره، موافق 2 نمره، بی‌تفاوت 3‌نمره، مخالف 4 نمره و کاملا مخالف 5 نمره

سوال 10: کاملا موافق 5 نمره، موافق 4 نمره، بی‌تفاوت 3‌نمره، مخالف 2 نمره و کاملا مخالف یك نمره

 

سوال 11: کاملا موافق یك نمره، موافق 2 نمره، بی‌تفاوت 3‌نمره، مخالف 4 نمره و کاملا مخالف 5 نمره

سوال 12: کاملا موافق یك نمره، موافق 2 نمره، بی‌تفاوت 3‌نمره، مخالف 4 نمره و کاملا مخالف 5 نمره

نكته مهم

این آزمون را یک بار برای خودتان و یک بار برای خواستگارتان انجام دهید تا ببینید از لحاظ سازگاری چقدر به هم شبیه هستید.

نمره سازگاری شما

پس از جمع زدن نمرات‌تان، می‌توانید تا حدودی پی به میزان سازش‌پذیر بودن خود و خواستگارتان ببرید.

اگر نمره شما بین 12 تا 24 شود یعنی کسی هستید که خیلی دیگران برایتان مهم نیستند. برای همین، گروه‌های دوستان، گروه‌های کاری و خانواده خیلی از شما خوششان نمی‌آید. کلا شما برای زندگی سازگارانه در جمع آفریده نشده‌اید.

اگر نمره شما بین 24 تا 48 شود یعنی شما در بعضی از موارد ترجیح می‌دهید دیگران را هم در نظر بگیرید و در بعضی موارد نه، كه احتمالا به موقعیت بستگی دارد. ممکن است در محل کار آدم سازگاری باشید اما در خانه نه.

اگر نمره شما بین 48 تا 60 شود یعنی شما آدم مردم‌داری هستید؛ آدمی که دیگران برایتان خیلی مهم هستند. جمع از بودن در کنار شما خیلی لذت می‌برد. چون شما هم هوای جمع را دارید و به آنها توجه می‌کنید

 

جمعه 5 تير 1392برچسب:, :: 8:7 ::  نويسنده : احسان

تست زناشویی: اهل جنگ هستید یا صلح.در خواستگاری متوجه شوید  

 

 

پیش از ازدواج دختر و پسر باید بیشتر همدیگر را بشناسند. ما می‌خواهیم صرفا در مورد شناخت ابعاد شخصیت و اینکه بررسی چه خصوصیتی برای‌ابتدای آشنایی واجب است، صحبت کنیم. آزمون روانشناسی زیر می‌تواند کمک زیادی به شما بکند.

 

 

 

همه ما قبول داریم كه در دوره آشنایی پیش از ازدواج دختر و پسر باید بیشتر همدیگر را بشناسند اما آیا شناخت طرف مورد نظر، یعنی فقط شناخت «رنگ مورد علاقه» و «ماه تولد» و «نوع بستنی دلخواه» و «نوع غذای مورد علاقه»؟ آیا به این هم فکر می‌کنیم که طرفمان تندخو است یا نرم و منعطف؟ سنگدل است یا بسیار حساس؟ خودخواه است یا فداکار؟ راستش را بخواهید خیلی‌ها در مورد مقوله شناخت، سطحی فکر می‌کنند؛ به همین دلیل است که ما می‌خواهیم صرفا در مورد شناخت ابعاد شخصیت و اینکه بررسی چه خصوصیتی برای‌ابتدای آشنایی واجب است، صحبت کنیم. آزمون روانشناسی این شماره می‌تواند کمک زیادی به شما بکند.

 

 

 

این امتحان نشان می‌دهد شخصیت شما سازش‌پذیر هست یا نه؟

 

سازگار یا ناسازگار؟

 

توافق‌پذیری یا سازگاری، از تمایلات بین فردی و شخصیتی است. یك فرد توافق‌پذیر اساسا نوع دوست است، او نسبت به دیگران همدردی می‌كند و مشتاق است كه كمك كند و باور دارد كه دیگران نیز متقابلا كمك‌كننده هستند. در مقابل، فرد غیر سازگار، ستیزه‌جو، خودمدار و شكاك نسبت به دیگران بوده و بیشتر رقابت‌جو است تا همكاری‌كننده. ابعاد توافق‌پذیری شامل اعتماد، سادگی و رك‌گویی، نوع دوستی، همراهی،‌ تواضع و فروتنی و توانایی درك دیگران است. روابط زناشویی از جمله روابطی است كه در آن توجه به این بعد حائز اهمیت است زیرا بیش از سایر ابعاد در نوع و كیفیت روابط زوجی تاثیرگذار است؛ به گونه‌ای كه در مجموع از نتایج مطالعات مختلف چنین استنباط می‌شود كه تقویت بعد توافق‌پذیری در افراد متاهل سبب كاهش هیجانات منفی، افزایش رضایت از رابطه و بهبود كیفیت روابط بین فردی آنها می‌شود.

 

 

 

این یا آن؟

 

دیده‌اید بعضی‌ها با هر جمعی می‌توانند کنار بیایند ولی بعضی‌ها در هر گروهی باید ساز خودشان را بزنند؟ این ویژگی شخصیتی در ازدواج خیلی مهم است. به هر حال دو نفری که ازدواج می‌کنند، یک خانواده یعنی یک گروه را تشکیل می‌دهند. چیزی که اسمش در خانواده «گذشت» است تا حدودی از همین توافق‌پذیری سرچشمه می‌گیرد و در مقابل، چیزی که اسمش «لجاجت» است از همان عدم توافق‌پذیری. قبول کنید که حتی اگر لجاجت همیشگی یک نفر و گذشت همیشگی فرد مقابل باعث ادامه زندگی شود، این زندگی را نمی‌شود زندگی عقلانی و منطقی و مناسب دانست. واقعا بهتر نیست که در لجاجت یا گذشت آدم‌ها شبیه هم باشند؟ ضمن اینکه یادتان باشد بیشتر مردم در حد وسط این ویژگی‌ها هستند؛ یعنی چیزی بین گذشت و لجاجت.

 

 

 

سازگارها این خوبی‌ها را دارند

 

توافق‌پذیری شامل ویژگی‌های زیر است:

 

قابل اعتماد بودن؛ کسانی که توافق‌پذیری بالاتری دارند، بیشتر قابل اعتماد هستند. در دوران نامزدی شناخت این ویژگی خیلی مهم است. اول باید قابلیت اعتماد خودتان را بسنجید و بعد ببینید که آیا طرف مقابلتان هم به همان اندازه قابل اعتماد است یا نه. یادتان باشد که فقط از یک رفتار نمی‌شود به این خصیصه پی برد؛ ویژگی‌های شخصیتی، خودشان را درموقعیت‌های گوناگون و زمان‌های متفاوت نشان می‌دهند.

 

درســتکاری؛ آدم‌هــای توافق پذیرترآدم های درستکارتری هم هستند. آنها لجاجتی با جمع ندارند که شیله پیله‌ای در کارشان باشد.

 

نوع دوستی؛ آدم های توافق‌پذیر، نوع‌دوست‌ترند. آنها ممکن است یکدفعه نیمی از پولشان را به یک گدا بدهند یا با وجود وقت کم، یک نابینا را از این طرف به آن طرف خیابان ببرند. این ویژگی هم جزئی از توافق‌پذیری است. درواقع آنها خواستار یاری رساندن به دیگران هستند، نه دشمنی با آنها.

 

پذیرش؛ آدم‌های توافق‌پذیر بیشتر از دیگران حرف‌های شما را می‌پذیرند. آنها ترجیح می‌دهند که با حرف شما موافق باشند تا اینکه جنگ و جدال راه بیندازند. شما حتما باید ببینید که با نامزدتان در این ویژگی چقدر مشترکید.

 

تواضع؛ آدم‌های توافق‌پذیر، متواضع‌تر از دیگران هستند. آنها نیازی نمی‌بینند که در یک جمع مغرور باشند. آنها همیشه فروتن هستند. یادتان باشد که یک آدم مغرور نمی‌تواند با یک آدم فروتن زندگی کند.

 

خوشبینی؛ آدم‌های توافق‌پذیر خوشفکرتر از دیگران هستند. آنها معمولا سویه مثبت اتفاقات را می‌بینند، نه سویه منفی را. ضمن اینکه آنها چون خودشان با جمع موافقند، حس می‌کنند که دیگران هم همین نظر مثبت را دارند. به همین دلیل معمولا کمتر به دیگران شک می‌کنند یا به دیگران بدبین هستند.

 

 

 

باید شكل هم باشید

 

روانشناسان معتقدند زوج‌هایی که شخصیت‌شان به هم شبیه‌تر باشد ازدواج پایدارتری دارند اما این شباهت شخصیتی یعنی چه؟ اصلا شخصیت یعنی چه؟ آیا رفتارهایی که دختر و پسر در دوران نامزدی‌شان دارند، نشانه ویژگی شخصیتی‌شان است؟ آیا این رفتارها فقط یک ویترین اجتماعی است؟ باید گفت كه «شخصیت، یکسری از ویژگی‌های آدمی است که در طول زمان پایدار می‌ماند». وقتی می‌گوییم فلانی شخصیت مهربانی دارد منظورمان این است که او در بیشتر زمان‌ها و تقریبا همیشه مهربان است. برای اینکه بدانیم آیا به همسرمان شباهت داریم یا نه، اول باید خودمان را بشناسیم، در مورد شخصیت خودمان منظم و البته منصفانه فکر کنیم و بعد در مورد دیگران و ازجمله همسرمان قضاوت کنیم. شناختن خود، پایه همه تغییرات مثبت زندگی است.

 

 

 

امتحان سازگاری

 

در اینجا آزمونی برای شناختن سازگارپذیری خودتان و خواستگارتان در اختیار شما می‌گذاریم. با این تست می‌توانید میزان توافق‌پذیری خود و همسرتان را بسنجید. به سوالات زیر پاسخ بدهید

 

پیش از ازدواج ,آزمون روانشناسی

 

1. سعی می‌کنم با دیگران خوش‌رفتار و مودب باشم.

 

2. اغلب با سایر اعضای خانواده بگو مگو دارم.

 

3. بعضی از مردم من را آدم خودخواهی می‌دانند.

 

4 بیشتر ترجیح می‌دهم با دیگران همکاری کنم تا رقابت.

 

5. معمولا من در مورد مقاصد دیگران بدگمان و عیب‌جو هستم.

 

6. من عقیده دارم که بیشتر مردم اگر به آنها اجازه داده شود، می‌خواهند از آدم امتیاز به دست آورند.

 

7. بیشتر مردمانی که می‌شناسم مرا دوست دارند.

 

8. بعضی از افراد فکر می‌کنند من آدم سرد و حسابگری هستم.

 

9. من در رفتار و نظر خود آدم سخت و بی‌انعطافی هستم.

 

10. اغلب سعی می‌کنم با فکر و با ملاحظه باشم.

 

11. اگر اشخاصی را دوست نداشته باشم این موضوع را از آنها پنهان نمی‌کنم.

 

12. اگر نیاز باشد من حاضرم از افراد دیگر برای رسیدن به مقاصد خودم استفاده کنم.

 

 

 

كلید آزمون

 

پاسخ‌ها باید به صورت زیر باشد:

 

کاملا موافق/ موافق/بی‌تفاوت/ مخالف/ کاملا مخالف

 

 

 

گزینه‌ای که بیشترین شباهت را به شما دارد انتخاب کرده و با توجه به کلید پرسش‌ها آنها را نمره‌گذاری کنید.درهفته آتی کلید پرسشها رامیگذارم.

 

جمعه 6 تير 1392برچسب:, :: 8:16 ::  نويسنده : احسان

بساط شیطان

ديروز شيطان را ديدم.در حوالي ميدان.بساطش را پهن کرده بود.فريب مي فروخت.

مردم دورش جمع شده بودند.هياهو مي کردند و هول مي زدند و بيشتر مي خواستند.

توي بساطش همه چيز بود : غرور ... حرص ... دروغ و خيانت ... جاه طلبي و قدرت...

هر کس چيزي مي خريد و در ازايش چيزي مي داد.بعضي ها تکه اي از قلبشان را مي دادند و

بعضي هم پاره اي از روحشان را و بعضي ها ايمانشان را مي دادند و بعضي ازادگي شان را ...

شيطان مي خنديد و دهانش بوي جهنم مي داد...

از او نفرت داشتم.انگار که ذهنم را خوانده باشد... موذيانه خنديد و گفت:من که کاري با کسي ندارم!

فقط گوشه اي بساطم را پهن کرده ام و ارام نجوا مي کنم ....

نه قيل و قال مي کنم و نه کسي را مجبور مي کنم از من چيزي بخرد ...

مي بيني كه ادم ها خودشان دور من جمع شده اند!

جوابش را ندادم.آنوقت سرش را نزديکتر اورد و گفت:

البته تو با همه ي اين ها فرق مي کني ...

تو عاشقي ...

و قلب عاشق کليدي ندارد...

اين ها ساده اند و گرسنه.به جاي هر چيزي فريب مي خوردند...

 

از شيطان بدم مي امد .حرف هايش اما شيرين بود .گذاشتم حرف بزند ... و او هي گفت و گفت و گفت ....

ساعت ها کنار بساطش نشستم.تا اينکه چشمم به جعبه ي عشق افتاد که لا به لاي چيز هاي ديگر بود ...

دور از چشم شيطان ان را برداشتم و در جيبم گذاشتم.

 با خودم گفتم ... بگذار يکبار هم که شده کسي چيزي را از شيطان بگيرد ...

بگذار يکبار هم او فريب بخورد...

به خانه امدم و در جعبه ي کوچک عشق را باز کردم.توي ان اما جز غرور چيزي نبود...

جعبه ي عشق دروغي از دستم افتاد و غرور توي اتاق ريخت.فريب خورده بودم...

دستم را روي قلبم گذاشتم.نبود.فهميدم که ان را کنار بساط شيطان جا گذاشته ام.....

تمام راه دويدم و لعنتش کردم.

مي خواستم قلبم را پس بگيرم...به ميدان رسيدم..... شيطان اما نبود ....

آن وقت نشستم اشک ريختم .از ته دل....!!!

اشک هايم که تمام شد .بلند شدم تا بي دلي ام را با خود ببرم. که صدايي شنيدم...

صداي قلبم را ...

پس همان جا بي اختيار به خاک افتادم....

و زمين را بوسيدم ... به شکرانه ي قلبي که پيدا شده  بود...

 

چهار شنبه 7 تير 1392برچسب:, :: 7:58 ::  نويسنده : احسان

درباره وبلاگ

این وبلاگ برای کسیکه عاشقانه دوستدارش بودم وهستم هنوز!!!!وتمام وجودم ازآن اوشد راه اندازی شد. برای اوقاتیکه درکنارش نیستم ودلتنگش میشوم برایش مینویسم.ومیگویم که ان لحظات راکه درکنار ت نیستم ومحبتم رانثارت بنمایم بازهم دلتنگ توام ،قدم به دنیای مجازی بگذاروبدان که عاشقانه دلتنگ دیدارتو ام .بی بهانه بگویم نوشتن را دوست دارم بخاطر تو ای صدف زندگانی ام. اماافسوس ...که مرا شکست... من وباورهایم را... آنقدری که فکرمیکردم مرادوست دارد وبرایش ارزش دارم... نداشتم!!دوست داشتن من سبب گشت تا که....... اومرا به رایگان به غروری کاذب بفروشد... حرمتها شکسته شد ....وبی تردید برای شکستن حرمتها بدان شکل پشیمانی به همراه داشته است... حال آنچه که مانده است...یک دل شکسته ودنیایی غریب مانده است! دنیایی رنگین ازخاطراتیکه باهم داشتیم وارزوهاییکه دوست داشتم با هم به انهابرسیم ... شاید از احساسیکه من درقلب وتمام وجودم به او داشتم هیچگاه بحقیقت به یقین نرسید.شاید میگفت که دوست داشتن من را ازاعماق قلب به یقیین وباور رسیده است... اماگمان میکنم که .... فرزانه ام من به حال وهوای همان روزهای عاشقی اینجا می آیم وعاشقانه بازهم ازاحساسم مینویسم!!!!چون تمام دنیای احسانت بوده ای وهنوزهم آن اولینی !!!...این روزها وشبها وسال به سالی که برمن بگذشت با این باور که نبودنهایمان کنارهم باورشدنی نیست برمن بسیارسخت بگذشت... هنوزهم باورم نمیشود که چگونه رفتارشد با این دل احسانت...
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دلتنگیها ودلنوشته های احسان برای فرزان و آدرس ehsanofarzan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 248
تعداد نظرات : 64
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


دریافت کد موزیک

وبسایت جامع یکتاتک